داستان های واقعی
همه خانواده ها گاهی نیاز به کمک دارند. گاهی اوقات مشکلات و نگرانی ها ممکن است افزایش یابند و در این هنگام مهم است بدانید که کمک وجود دارد. در داستان های واقعی توضیح می دهیم که خانواده های مهاجر از خدمات کودکان و خانواده ها و از نهادها چه نوع کمک ها و حمایت هایی دریافت کرده اند.
در مرحله بعد مطالعه کنید
کمک از خدمات حفاظت از کودکان پیش از تولد کودک
وقتی که فرزند دوم ماریه (Marie) بدنیا می آید، او تک سرپرست است. در سونوگرافی مشخص می شود که نوزاد مشکل قلبی دارد و ماریه نگران است که چطور می تواند هم از نوزاد مراقبت کند و هم از فرزند مدرسه ای خود. او همراه با کارمند مرکز مشاوره مادران و کودکان با خدمات حفاظت از کودکان تماس گرفت و وقتی نوزاد بدنیا آمد، ارباب رجوعی در خدمات حفاظت از کودکان آغاز گردید. کودک بزرگتر در زمان زایمان برای مراقبت در یک خانواده جایگزین استقرار داده شد.
مادر به تنهایی توانایی لازم را ندارد
مادر با شش فرزند خود به فنلاند آمده است. زندگی روزمره در کشور جدید دشوار و خسته کننده است. کارمندان مهد کودک از این که کودکان کمتر و کمتر به مهد کودک می روند، نگران می شوند. با مادر گفتگو می شود و با هم قرار گذاشته می شود که از مراقبت اجتماعی درخواست کمک شود. یک کارمند خانواده برای کمک تعیین می شود که شروع به رفتن به خانه خانواده می کند. مادر برای رسیدگی به امور خانه و مسائل دیگر هم از خدمات خانه کمک دریافت می کند و به تدریج زندگی روزمره بهتر پیش می رود
کمک به مشکلات عصب روانشناسی کودک
این خانواده شامل مادر، پدر و دو پسر می شود. پسرها اخیراً مشکلاتی داشته اند. یکی از آنها مشکل تمرکز کردن دارد و در مدرسه خیلی دعوا می کند. معلم و کارمند امور اجتماعی مدرسه والدین را برای گفتگو دعوت کرده و پیشنهاد تماس گرفتن با مراقبت های اجتماعی می کنند. والدین ابتدا با شک به مسئولین واکنش نشان می دهند، ولی بزودی متوجه می شوند که از طریق مراقبت های اجتماعی، مراقبت های درمانی و مدرسه، راه هایی برای کمک به خانواده یافت می شود.
خشونت در خانواده
در یک خانواده چهار نفره دعوای شدیدی رخ می دهد که به این دلیل همسایه به پلیس تلفن می کند. در موضوع میانجیگری می شود و به نظر می آید که وضعیت آرام شده است. به هر حال دعوای بعدی جدی تر است: پدر، مادر و کودک را کتک می زند و آنها فرار می کنند و به خانه امن می روند. علیرغم مشکلات، خانواده می خواهد اختلافات خود را حل کند. پدر کمک مخصوص مردانی که از خشونت استفاده کرده اند را دریافت می کند و یاد می گیرد که بدون خشونت عمل کند. والدین می آموزند که از طریق گفتگو اختلافات خود را حل کنند.
جوان درگیر دشواری ها است
آسیف 12 ساله مرتب دزدی کرده و با دیگران دعوا می کند. پدر و مادر کاملا درمانده اند. مدرسه و بخش حفاظت از کودکان برای کمک کردن تلاش می کنند ولی رفتار آسیف بدتر از پیش می شود. سرانجام با خانواده تصمیم گرفته می شود که آسیف برای مدت کوتاهی بیرون از خانه استقرار داده شود. در مدت استقرار با کل خانواده همکاری صورت می گیرد. هنگامی که اوضاع آرام شد، آسیف می تواند به خانه بازگردد
تضادهای بین جوانان و والدین
آمال نوجوان با پدر و مادر خود بسیار درگیری دارد. پدر و مادر رفتار آمال را نمی پسندند. آمال کنترل شدید پدر و مادر خود را نمی پذیرد. درگیری ها شدیدتر می شوند. آمال به مسکن امن نوجوانان می گریزد. کارمند جایگاه امن با آمال گفتگو کرده و جسله ملاقاتی برای کل خانواده ترتیب می دهد. ایشان با گفتگوی با یکدیگر مسائل را حل می کنند.
کودک خانه ثابتی ندارد
پدر و مادر آنّا به وفور مواد تخدیر کننده مصرف می کنند و از دخترشان مراقبت لازم را به عمل نمی آورند. خدمات حفاظت از کودکان می بایستی این دختر کوچک را برای چندین بار در بیرون از خانه خود استقرار دهد. اوضاع بدتر می شود. پدر آنّا فوت می کند و مادرش نمی تواند به تنهایی به سر ببرد. خدمات حفاظت از کودکان، خانواده محل استقراری را برای آنّا پیدا می کند. اکنون حال او خوب است و نیز به طور منظم با مادر خود دیدار می کند.